از استقبال خوب شما بسیار سپاسگزاریم

شرکتی را در نظر بگیرید که مدیر شرکت از حسابدارش دربارۀ وضعیت مالی شرکت سؤال میکند، قطعا انتظار دریافت پاسخی تخصصی، کارشناسی و شفاف را دربارۀ وضعیت مالی دارد و معمولاً با گفتن جملههایی مثل اوضاع روبراه است یا وضعیت مالی مناسبی داریم، راضی نمی شود. در چنین شرایطی نسبت مالی ابزاری است که حسابداران با استناد به آمار و ارقام آن میتوانند وضعیت اقتصادی و مالی شرکتها را به دقت بررسی و گزارش کنند. در قسمت قبلی دو تا از نسبت های مالی مهم گفته شد و در این قسمت نیز دو نسبت دیگر توضیح داده می شود.
از نسبتهای مالی برای ارزیابی کیفی اطلاعات کمی، ارائه گزارش و طبقهبندی صورتهای مالی استفاده میشود. این نسبت ها ازجمله ابزار تحلیل بنیادی محسوب شده که اقلام موجود در صورتهای مالی را بررسی کرده و آنها را از مفهوم ریالی به نسبتهای قابل مقایسه تبدیل میکنند. این نسبتها میان عوامل مؤثر صورتهای مالی ارتباط معنیدار برقرار کرده و با ایجاد این ارتباط بین اطلاعات موجود در گزارشهای مالی، به استفادهکنندگان قدرت تحلیل میدهند.
این نسبتها مهمترین شاخصهای نشان دهنده ی موقعیت مالی کسبوکارتان هستند. می توانید میزان سوددهی کسب و کارتان را با استفاده از مجموعه نسبت ها ازیابی کنید. وامدهندگان و سرمایهگذاران به علت اینکه این شاخصها عملکرد و امکان رشد بالقوه کسبوکار را نشان میدهند به آنها علاقهمند هستند. این نسبت ها عبارتند از:
الف) حاشیه سود ناخالص: از تقسیم سود ناخالص به فروش خالص به دست می آید.
سود ناخالص میزان پولی است که از فروش بعد از کسر بهای تمام شده کالاهای فروش رفته باقی می ماند. ضریب حاشیه سود ناخالص شاخص توانایی کسب و کار شما برای مدیریت هزینه های تولید برای میزان معینی از فروش است. مثلا اگر حاشیه سود شما طی دوره های متوالی رو به کاهش باشد ولی میزان فروش ثابت بماند، ممکن است بخواهید نگاهی از نزدیک به هزینه های تولیدی خود بیندازید و ببینید آیا امکان کاهش آن ها بدون تأثیر بر روی میزان فروش هست یا خیر، همچنین می تواند به این معنی باشد که قیمت های فروش شما به همان سرعت هزینه های خرید یا تولید کالاها رو به افزایش نمی باشند.
ب) حاشیه سود خالص: از تقسیم سود خالص به فروش خالص و نتیجه ضربدر 100 به دست می آید.
حاشیه سود خالص شما، کف را نشان میدهد؛ یعنی اینکه در نهایت چقدر پول می توانید از کسب و کار خود برداشت کنید. این ضریب احتمالا رقمی است که بسیار علاقمند به دانستن مقدار آن هستید. حاشیه سود خالص تمام هزینه ها از جمله استهلاک، میزان بهره، هزینه های فوق العاده و میزان مالیات بر درآمد را در برمی گیرد. باید حداکثر و حداقلی را برای حاشیه سود خالص خود در نظر داشته باشید. این امر می تواند با لحاظ کردن استانداردهای مربوط به رشته ای که در آن مشغول به فعالیت هستید، صورت گیرد.
ج) حاشیه سود عملیاتی: از تقسیم سود عملیاتی به فروش خالص و نتیجه ضربدر 100 به دست می آید.
سود عملیاتی کمتر از سود ناخالص و بیشتر از سود خالص است. سودی است که بعد از کم کردن بهای تمام شده کالاهای فروش رفته و سایر هزینه های عملیاتی و قبل از کم کردن هزینه های استهلاک، میزان بهره و مالیات به دست می آید. این نسبت به شما نشان می دهد چه میزان پول در نتیجه عملیات اولیه کسب و کارتان به دست خواهید آورد. با بررسی میزان تغییرات این نسبت در طول زمان می توانید دریابید که آیا هزینه های کلی شما در حال کاهش است یا افزایش و چرا.
د)نسبت بازده دارایی: از تقسیم سود خالص به کل دارایی ها و نتیجه ضربدر 100 به دست می آید.
این نسبت نشان دهنده نرخ بازده ایجاد شده به وسیله دارایی های کسب و کار شما است. این نسبت می تواند به عنوان ترکیبی از دو نسبت دیگر یعنی حاشیه سود خالص و گردش دارایی نیز تلقی شود. افزایش حاشیه سود خالص یا گردش سریع دارایی ها یا تلفیقی از این دو می تواند سبب افزایش این نسبت شود.
ه) سود سهام قابل پرداخت: از تقسیم سود سهام به سود خالص به دست می آید.
این نسبت نشان دهنده سیاست های اعمالی برای اختصاص سود شرکت است. روند کلی عبارت از این است که شرکت ها در مرحله آغازین هیچگونه سود سهام یا سود سهام کمی پرداخت می کنند و قسمت اعظم سود را برای تقویت شرکت مجددا سرمایه گذاری می کنند. این نسبت در شرکتی که به خوبی توسعه یافته است باید بعد از دو تا سه سال شروع به افزایش کند و به 30 تا 40 درصد سود خالص بالغ گردد.

آخرین دسته از نسبت ها، برای سنجش میزان ریسک مالی ای که کسب و کار شما با آن مواجه است طراحی گردیده اند. ریسک مالی در اینجا به معنی میزان بدهی ای است که باید پرداخت کنید صرف نظر از گردش نقدی شما. با توجه به این نسبت ها می توانید میزان بدهی خود را ارزیابی نموده و مشخص کنید که آیا این میزان برای شرکت شما مناسب است یا خیر. رایج ترین نسبت های قدرت پرداخت بدهی عبارتد از:
الف) نسبت بدهی به ارزش ویژه: از تقسیم کل بدهی به ارزش ویژه به دست می آید.
این نسبت نشان می دهد که شرکت شما تا چه میزان از طریق بدهی تأمین مالی شده است و یا به عبارت دیگر نشان دهنده میزان اتکای مالی است که از آن برای افزایش بازدهی خود استفاده می کنید. وام دهنده شما احتمالا مایل خواهد بود که رقم این نسبت پایین تر باشد؛ چراکه این امر موجب ایجاد حاشیه حمایتی بزرگتری در هنگام کاهش ارزش دارایی ها یا هنگام وقوع زیان خواهد شد.
ب) نسبت کل دارایی به ارزش ویژه: از تقسیم کل دارائی به ارزش ویژه به دست می آید.
این نسبت برای بعضی وام دهندگان شاخص قابل پذیرش تری برای سنجش میزان اتکا به وام در شرکت است. کل دارائی یعنی ارزش کل اقلامی که در مالکیت شرکت است. این نسبت نشان دهنده چند برابر بیشتر بودن ارزش اقلام دارایی ها در مقایسه با ارزش دفتری تحت مالکیت سهامداران است. نسبت میانگین در کسب و کارهای فعال بین 2 و 4 است. در اینجا نیز وام دهندگان به نسبت های کمتر علاقمند می باشند.
ج) نسبت کل دارایی به کل بدهی: از تقسیم کل دارایی به کل بدهی به دست می آید.
وام دهندگان ترجیح می دهند رقم این نسبت بالات باشد؛ چراکه این به معنی دارایی بیشتر و در نتیجه توانایی بیشتر برای جذب زیان های مالی است.
د) نسبت بدهی های بلند مدت به ارزش ویژه: از تقسیم بدهی های بلند مدت به جمع بدهی های بلند مدت و ارزش ویژه به دست می آید.
این نسبت به ساختار سرمایه شرکت مرتبط می شود و مانند سایر نسبت های فوق الذکر رابطه بدهی-دارایی خالص را بررسی می کنند. ولی صرفا بدهی های بلند مدت شرکت را در ارتباط با میزان سرمایه به صورت دارایی خالص تعهد شده صرف نظر از دارایی ها و بدهی های کوتاه مدت مدنظر قرار می دهد.
ه) نسبت توانایی بازپرداخت بهره: از تقسیم سود عملیاتی به هزینه های بهره به دست می آید.
با مقایسه سود عملیاتی و هزینه بهره می توانید تعداد دفعاتی که درآمدهای ناشی از عملیات شما می تواند هزینه های بهره را پوشش دهد مورد سنجش قرار دهید. هرچه میزان این نسبت بیشتر باشد، قدرت کسب و کار شما نیز برای پرداخت بهره پول در زمان مقرر بیشتر خواهد بود. اگر این نسبت در طول زمان کاهش یابد، نشانگر آن است که ریسک مالی شما در حال افزایش است.