از استقبال خوب شما بسیار سپاسگزاریم

درصورتیکه تجربه فعالیت گروهی، کار تیمی و مشاغل سازمانی را داشته باشید، این موضوع را درک کردهاید که یکی از ضعفهای عمدهی موجود در بسیاری از فرهنگهای کاری کمتر توسعهیافته، ضعف در تفکر سیستمی است.
تفکر سیستمی فقط مخصوص مدیریت کلان کشور یا کسبوکارهای بسیار بزرگ، نیست، در اصل، این تفکر روشی متفاوت برای دیدن و صحبت در مورد واقعیتی است که هر روز در آن زندگی میکنیم.
سیستم چیست؟
سیستم مجموعهای از اجزای بههمپیوسته است که اجزای آن برای دستیابی به یک هدف مشخص باهم در تعامل هستند و بر یکدیگر اثر میگذارند. درنتیجه یک کلیت واحد و پیچیده را تشکیل میدهند.
پنج بخش اصلی یک سیستم:
بهطورکلی هر سیستمی از پنج بخش تشکیلشده است:
- ورودیهای سیستم
- فرایندسیستم
- خروجیهای سیستم
- بازخوردسیستم
- محیطسیستم
ویژگیهای سیستم
با توجه به تعریفی که از سیستم کردیم میتوانیم ویژگیهای سیستم را دریابیم:
- بههمپیوستگی و در ارتباط بودن اجزاء: یکی از مهمترین ویژگیهای یک سیستم این است که اجزای آن باهم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند. بدون تعامل، بههمپیوستگی و هدف، ما یک مجموعه از اشیاء داریم نه یک سیستم؛ بنابراین هر سیستم یک مجموعه است ولی هر مجموعه یک سیستم نیست.
- سیستمها دارای رفتار هستند: رفتار از ترکیب تعامل همهی اجزا تشکیل میشود.
- کلگرایی: رویکرد سیستمی کلگرایی است. تفکر سیستمی تفکری کلنگر است که سعی در شناخت الگوهای بین روابط دارد.
- هدفمندی:برای بسیاری از سیستمها میتوان یک یا چند هدف تعریف کرد. هدفهایی که به شما در تحلیل رفتار سیستم بیشتر کمک کنند.
- تنظیم: اجزاء باید بهگونهای تنظیم شوند که مجموعه فعالیت آن ها باعث رسیدن به هدف اصلی شود.
- سلسلهمراتب: به این مفهوم که درون هر سیستمی، سیستمهای دیگری قرارگرفتهاند و این سیستم نیز خود در درون سیستمهای دیگری جای دارد.
- پیچیدگی:پیچیدگی نتیجه تنوع و تعدد اهداف و اجزاء و روابط است.
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی دیدگاهی است برای درک سیستمها بهعنوان کل، نهفقط مجموعهای از اجزا. کل، علاوه بر اجزا، شبکهای از ارتباطات و الگوهای ارتباطی است. در تفکر سیستمی این الگوها کشف میشوند. تفکر سیستم را روشی برای تفکر انتقادی نیز می نامند که بهوسیله آن میتوانید روابط بین قسمتهای سیستم را تجزیهوتحلیل کنید تا بتوانید یک موقعیت را برای تصمیمگیری بهتر درک کنید.
با روش خطی (سنتی) حل مسئله ما نمی توانیم پیچیدگی دنیای مشکلات کسبوکار را درک کنیم و با آن درگیر شویم. صرفا با مشخص کردن سطحی علت و معلول یک واقعه نمی توانیم انتظار داشته باشیم که مشکل را به طور کامل برطرف کرده ایم چرا که دلایل متعددی برای بروز نتایج مختلف وجود دارد. به همین دلیل، گاهی در سازمان، مداخلاتی سادهانگارانه انجام میگیرد و پس از گذشت سالها، ناکارآمدیِ آن مشخص میشود؛ پس لازمۀ تفکر سیستمی خط زدن تفکر خطی و جایگزینی آن با تفکر دایرهای است. به یاد داشته باشید که همهچیز با هم در ارتباط است.
چرا تفکر سیستمی برای کسبوکار مهم است؟
ایجاد تصمیمات مؤثر در دنیای پیچیده و جدید امروز که تحت تأثیر متغیرهای زیادی نیز قرار می گیرد بسیار مشکل است. به خاطر همین تفکر سیستمی، مدلی از تصمیمگیری را فراهم میکند که به کارآفرینان کمک میکند تا بهطور مؤثر با تغییرات اطراف هماهنگ باشند.
با درک و تفکر از این طریق، میتوانید مجموعه دیگری از ابزارها را نیز برای حل هر مشکل ببینید.
تفکر سیستمی باعث میشود تا مردم بدانند که تصمیم آنها چقدر تأثیرگذار است. این تفکر به مردم کمک میکند تا موضوعات را به روشهای جدید بیان کنند.
در تفکر سیستمها، سرزنش وجود ندارد. در عوض، تیمها تجربه شکست را بهعنوان بخشی از فرایند یادگیری تجربه میکنند.