از استقبال خوب شما بسیار سپاسگزاریم

زمان مطالعه: 5 دقیقه
10 آبان 1400

واژه “System” در لغت به‌معنای دستگاه، سیستم، نظام، قاعده، دستگاه حکومت و … می‌باشد (حق شناس، 1387). سیستم مجموعه‌ای از اجزا و روابط میان ‌آن‌هاست که توسط ویژگی‌های معین، به هم وابسته یا مرتبط می‌شوند و این اجزا با محیط‌شان یک کل را تشکیل می‌دهند(رضائیان، 1383).  مانند یک کارخانه یا بدن انسان. این اجزاء در راه تحقق یک هدف حرکت می‌کنند و یکدیگر را در جهت تحقق این هدف کامل می‌نمایند. البته در فارسی معمولا از واژه نظام به‌عنوان معادل سیستم استفاده می‌شود.

نظریه سیستم‌ها Systems theory دانش میان رشته ای است که کوشش می‌کند به تشریح عملکرد سازمان در قالب یک کل متشکل از اجزا بپردازد. این نظریه با مطالعات لودویک فان برتالانفی و کنت بالدینگ آغاز گردید و خیلی زود جایگاه خود را در مدیریت پیدا کرد. در دهه ۱۹۵۰ فیزیولوژیست آلمانی، برتالانفی، تئوری را ارائه کرد که هدف آن تبیین همه پدیده‌ها در تمام علوم بود. این تئوری می‌توانست همه نوع دانش علمی را تبیین و وحدت بخشد و به همین علت نام آن را تئوری عمومی سیستم‌ها نهاد. براساس این تئوی، نظریه پردازان می‌توانستند بر شباهت‌های وحدت بخش همه پدیده‌ها متمرکز شوند. بدین ترتیب تئوری عمومی سیستم‌ها توانست برخی موانع بین علوم را بر دارد و پژوهش‌های میان رشته‌ای را به عنوان انقلابی در علوم مطرح نماید.

نظريه سيستم ها بر اين اصل استوار است که :
در عمق تمام مسائل، يک سري اصل و ضابطه موجود است که بطور افقي تمام نظام هاي علمي را قطع مي کند و رفتار عمومي سيستم ها را کنترل مي نمايد. يعني مي توان به يک سري از اصول و ضوابط اوليه دست يافت که تعريف کننده رفتار عمومي سيستم ها صرفنظر از نوع آن هاست. اين بدان معنا نيست که يک تئوري عمومي بتواند جايگزين تئوري هاي خاص نظام هاي علمي مختلف گردد، بلکه فقط سعي دارد بصورت يک هدايت کننده (مانيتور) عمل نمايد. کوشش براي ديدن کل، اصل ادعايي است که روش سيستم ها در برخورد با مسائل براي خود قائل است. 

نظریه پردازان مکاتب مدیریت علمی، اصول گرایی، و روابط انسانی، هنگام مطالعه سازمان، اجزای آن را در نظر می گرفتند و بر این باور بودند که “کل سازمان برابر است با مجموع اجزای آن”؛ به همین دلیل سازمان را بر حسب اجزای آن تشریح می کردند؛ در حالی که نظریه پردازان سیستمی بر این باورند که “کل سازمان، چیزی متفاوت با مجموع اجزای آن است”؛ و هنگام مطالعه سازمان، آن را به صورت کلی در نظر می گیرند و ویژگی های اجزای آن را تلفیق می کنند. در واقع در مکاتب قبلی از نوعی تفکر تحلیلی تجزیه مدار استفاده می کردند؛ در حالی که نظریه پردازان سیستمی از نوعی تفکر ترکیبی بهره می گیرند. به نظر یکی از کارشناسان، مدیریت سیستم ها تفکر تحلیلی بر “اندیشیدن از خارج به داخل” است. البته هیچ کدام از این دو شیوه، ارزش دیگری را نفی نمی کند؛ ولی شناختی که با استفاده از تفکر ترکیبی در مورد کلیت یک پدیده به دست می آید، از طریق تفکر تحلیلی دست نایافتنی است.

نظریه پردازان سیستمی، بر ضرورت انخاذ شیوه تفکر ترکیبی اصرار دارند؛ زیرا بر این باورند که مدیریت در خلاء انجام نمی شود و مدیران تحت تأثیر متغیرهای سازمانی و محیطی قرار دارند و متقابلاً بر این متغیرها اثر می گذارند.

ويژگي هاي سيستم ها از منظر نظريه ي عمومي سيستم ها :
بهم پيوستگي و وابستگي اجزاء: عناصر ناپيوسته و مستقل هرگز نمي توانند يك سيستم را تشكيل دهند.
كل گرايي: رويكرد سيستمي كل را به اجزاء نمي شكند.
هدف جويي: كل سيستم هدفمند است.
ورودي ها و خروجي ها: سيستم داراي داده و ستانده است.
تبديل: در همه ي سيستم ها ورودي ها به خروجي ها تبديل مي شوند.
مقابله با بي نظمي و كهولت (آنتروپي منفي): هر سيستم براي بقاء خود با آنتروپي(مرگ) مقابله مي كند. حداكثر گسيختگي و بي نظمي به معناي مرگ سيستم است.
تنظيم: اجزاء بايد به گونه اي تنظيم شوند كه هدف سيستم را محقق كنند.
سلسله مراتب: به اين مفهوم كه درون هر سيستمي، سيستم هاي ديگري قرار گرفته اند و اين سيستم نيز خود در درون سيستم هاي ديگري جاي دارد. به سيستم هاي كوچك تر زير سيستم(ميكرو سيستم) گفته مي شود.
جداسازي: در سيستم هاي پيچيده واحد هاي تخصصي براي انجام وظايف وجود دارد.
هم پاياني: در سيستم هاي باز از وضعيت هاي متفاوت مي توان به خروجي هاي يكساني رسيد؛ يعني مي توان با داده هاي متفاوت ستانده هاي يكسان به دست آورد.

انواع تقسیم بندی سیستم ها

  • ساده و پیچیده
  • باز وبسته
  • اصلی و فرعی
  • قطعی و احتمالی
  • طبیعی و مصنوعی

سیستم های ساده و پیچیده
برای یافتن ضوابط عمومی سیستم ها و دسته بندی آن ها بر  اساس پیچیدگی کوشش زیادی شده است، معروف ترین طبقه بندی سیستم ها در این زمینه توسط بولدینگ انجام شده است بولدینگ سیستم ها را به نه طبقه یا سطح تقسیم می کند.این طبقه بندی به صورت سلسله مراتب بوده و طوری است که قوانین سطوح یا طبقات پایین، در سطوح یا طبقات بالا صدق می کنند، در حالی که هر یک از طبقات بالا خصوصیات خاصی دارند که طبقات پایین فاقد آن ها است. طبقه بندی سیستم ها طبق نظر بولدینگ اینگونه است (الوانی، 1386):
طبقه اول یا سطح اول را ساخت یا چارچوب می نامند که در حقیقت به جغرافیا یا کالبدشناسی جهان مربوط است. به عنوان مثال، نقشه های زمین، منظومه شمسی و دیاگرام های مربوط به درجه حرارت یا نمودار سازمانی را می توان نام برد. این سطوح قوانین استاتیک را در بر می گیرید که در سطوح بالا نیز مثل حیوان و انسان (سطوح 6و7) صدق می کند. بولدینگ از این طبقه به عنوان قالب های دارای ساخت استاتیک نام می برد.
طبقه دوم،سیستم های متحرک وساده هستند که در بر گیرنده قوانین دینامیک می باشد، مثل دوچرخه، ماشین و… چرخش منظومه شمسی نیز در این سطح قرار می گیرند. این طبقه را طبقه چرخش ساعتی اجسام وستارگان می نامند.
طبقه سوم، سیستم های سایبرنتیک یا سیستم هایی است که توسط مکانیزم بازخورد کنترل می شوند. این سطح را سطح سیستم سایبرنتیکس یا مکانیزم کنترل می نامند. ترموستات نوع ساده و کامپیوتر نوع پیشرفته این طبقه است. در این سیستم ها، ارتباط و کنترل، لازمه تعادل سیستم به شکلی که قبلا تنظیم شده می باشد.
طبقه چهارم، یاخته یا سلول است که در حقیقت مرز جدایی موجود زنده از جمات می باشد و گاهی آن را طبقه سلول نیز می نامند.
طبقه پنجم، سطح روییدنی یا گیاه نامیده می شود، این سطح مربوط به زندگی گیاهی است که در آن ساده ترین مرحله تقسیم کار بین سلول ها انجام می گیرد و مجموعه از سلول ها تشکیل برگ، تخم، ریشه را می دهند و هر یک وظیفه خاصی را عهده دار می شوند.
طبقه ششم، زندگی حیوانی است که دارای گیرنده های اطلاعاتی مخصوصی همچون چشم وگوش است وسیستم اعصاب مغز که حیوان را قادر می سازد تا اطلاعات گرفته شده را تنظیم کند و نسبت به آن عکس العمل مناسب نشان دهد. این طبقه را سطح حیوانی یا خود وقوفی و رفتار هدف دار می نامند.

طبقه هفتم، انسان است که دارای خود اگاهی است وشاید تنها موجودی باشد که می داند که می داند. حافظه انسان نسبت به حیوانات بسیار تکامل یافته است مطالعه تاریخ گذشته و کاربرد نتایج آن، برای پیش بینی و ساختن آینده مختص اوست.
طبقه هشتم، سیستم سازمان اجتماعی است که پیچیده ترین سیستم های موجود و بالاترین طبقه است که تاکنون تجزیه تحلیل عملی شده است. واحد تشکیل دهنده این سیستم نه خود انسان، بلکه نقشی است که اودر جامعه به عهده می گیرید.
طبقه نهم، مربوط به دنیای ناشناخته ها است که گیرنده های اطلاعاتی بشر قادر به گرفتن اطلاعات از آن ها نیست و هنوز انسان از طریق علم و دانش نتوانسته است به آن راه پیدا کند. 

سیستم های باز و بسته
سیستم بسته سیستمی است که با محیط خود به تعادل ثابت رسیده باشد. این سیستم که با استفاده از فیزیک کلاسیک طرح شده است، به صورت تئوریک ودر حالت مطلق خود منحصر به دنیای بسته هسته ی اتم ها است که با محیط خارج خود رابطه ای ندارند و در صورت ارتباط متلاشی و منفجر می گردند. در مدیریت سیستم بسته شامل مکتب کلاسیک می شود واز انجا که سازمان های مبتنی بر اصول(مدیریت علمی) بیش از انکه در ارتباط با محیط خود و عوامل انسانی باشند، به عوامل فیزیکی و آن هم عوامل فیزیکی داخل سازمان توجه دارند و نیز از انجایی که شروع و خاتمه ی فعالیت های افراد، نوع، تعداد و ساعات کار آن ها در شرح وظائف به صورت خشک و انعطاف ناپذیر طبقه بندی و تنظیم شده است، واژه سیستم های بسته در مورد آن ها بکار می رود. هرچند این واژه به صورت نسبی در این سازمان ها مفهوم پیدا می کند و مفهوم مطلق ان در مدیریت و به طور کلی در علوم انسانی مصداق ندارد. سیستم باز سیستمی است که با محیط خود به یک تعادل پویا (دینامیک) رسیده باشد. بدین ترتیب که از تغیییرات محیط متاثر شده و خود نیز روی محیط اثر می گذارد و تعادل ان پیوسته در حال تغییر است واز یک تعادل به تعادل جدیدی میرسد. در سیستم های باز به دلیل ارتباط دائم با محیط خود تمایل به نظم وجود دارد و سیستم در حال رشد است که علت آن جذب انتروپی منفی از محیط از طریق تبادل ماده، انرژی و اطلاعات می باشد.
سیستم های اصلی و فرعی
محدوده و مرزهای یک سیستم، قراردادی است، زیرا هر سیستم می تواند جزئی از یک سیستم بزرگتر باشد در این صورت سیستم بزرگتر را سیستم اصلی و سیستم های تشکیل دهنده ی آن را سیستم های فرعی می نامند. به همین ترتیب سیستم های فرعی نیز می توانند از سیستم های کوچکتر به وجود امده باشند. مثلا انسان خود یک سیستم است که از سیستم های فرعی زیادی تشکیل یافته است؛ مانند سیستم گوارش، سیستم اعصاب، سیستم گردش خون و … حال این سیستم اصلی که انسان است ممکن است جزئی از یک سیستم آموزشی بنام مدرسه باشد.
سیستم های قطعی و احتمالی
این تقسیم بندی توسط استافوردبیر انجام شده است و به موجب آن در سیستم های قطعی نتایج کار یک سیستم را می توان کاملا پیش بینی کرد در حالی که در سیستم های احتمالی، پیش بینی دقیق و قطعی نتایج امکان پذیر نیست.
به عنوان مثال در یک کارخانه که دارای چندین ماشین می باشد، می توان با در دست داشتن اطلاعات کافی از مواد موجود و مشخصات ماشین، مقدار و نوع محصول تولید شده را پیش بینی کرد، اما هر اندازه این کارخانه پیچیده تر شود میزان پیش بینی محصولات آن مشکل تر می شود.
سیستم های طبیعی و مصنوعی(تقسیم لازلو)
یکی از طبقه بندی های دیگر سیستم ها، طبقه بندی آن ها به سیستم های طبیعی و مصنوعی می باشد که توسط اروین لازلو ارائه شده است. لازلو واژه طبیعی را در مقابل واژه مصنوعی (نه واژه اجتماعی) برگزیده است و منظور نامبرده از سیستم طبیعی، سیستمی است که بر خلاف سیستم مصنوعی، موجودیت آن مدیون برنامه ریزی و عملکرد آگاهانه آدمی نیست. این سیستم شامل خود انسان و بسیاری از سیستم های گروهی است که انسان در آن شرکت دارد. لازلو برای توضیح سیستم طبیعی، به دنبال نامتغیرهایی می گردد که این سیستم را از سایر سیستم ها جدا می کند. منظور از نا متغیرها وجوه ثابت و لایتغیر پدیده ها است. برای پیدا کردن این نامتغیرها باید جنبه های تکراری پدیده ها را شناخت و آن ها رابعنوان نامتغیرهای اساسی از سایر جنبه ها جدا کرد. این نامتغیرها را که نامتغیرهای سیستم هستند بعنوان (نامتغیرهای سازمانی) می شناسند.
لازلو، چهار نامتغیر سازمانی را بعنوان مشخص کننده نظام های طبیعی مورد بررسی قرار می دهد.اما قبل از اینکه به وضیح این نامتغیرها بپردازد، سیستم های طبیعی را به سه مقوله دون اورگانیک، ارگانیک، فوق اورگانیک تقسیم می نماید. این تقسیم بندی بیشتر جنبه سازمانی دارد تا جنبه برسی ماهیت وجوهر پدیده. سطح دون ارگانیک شامل قلمرو علوم فیزیکی است که از اتم شروع می شود و به ویروس منتهی می گردد. سطح ارگانیک، شامل قلمرو علوم زیستی است که از یاخته اغاز می شود وبه پستانداران ختم می گردد. سطح فوق ارگانیک که شامل قلمرو علوم اجتماعی است که از اکولوژی (بوم شناسی)شروع می شود و جامعه جهانی را در بر می گیرید.