از استقبال خوب شما بسیار سپاسگزاریم

زمان مطالعه: 5 دقیقه
10 مرداد 1400

در گذشته دنیاي کار عمدتا از افرادي تشکیل می شد که به تنهایی کار می کردند و فعالیت به صورت گروهی و دسته جمعی رایج بود. کشاورزان، سفالگران، نقره سازان، پیشه وران و… کالاهاي خود را به تنهایی و یا به کمک همسایگان خویش می ساختند. هم اکنون الگوهاي کار انفرادي به تدریج جاي خودرا به الگوي کار گروهی داده است.  کالاهایی مانند انواع خودرو، تلویزیون، سیستم هاي حرارتی و… را نمی توان به صورت انفرادي تولید کرد.

پیچیدگی هایی که امروز در زمینه ارایه خدمات و تولید کالاهاي مدرن وجود دارد، نیازمند تلاش هاي مشترك افراد زیادي است. به ندرت امکان دارد یک فرد به تنهایی سرمایه، دانش، توانمندي و منابع لازم را جهت انجام کار به صورت انفرادي در اختیار داشته باشد. بنابراین، امروزه براي دستیابی به اهداف، وجود منابع انسانی در قالب یک سازمان و کارگروهی ضروري است و افرادي نیز باید به نحوي موثر آن ها را با هم هماهنگ سازند، که این افراد مدیر
نامیده می شوند.

مدیریت، یعنی:

  • هنر انجام دادن کار به وسیله دیگران
  • هماهنگ سازي منابع انسانی و مادي در جهت تحقق هدف ها
  • فرایند هماهنگ سازي فعالیت هاي فردي و گروهی در جهت هدف هاي گروهی
  • کارکردن با / به وسیله ي افراد و گروه ها براي رسیدن به مقاصد سازمان

رهبري، یعنی:
فرایند هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیت هاي گروه یا اعضاي سازمان، رهبري نام دارد. چنین تعریفی چهار کاربرد مهم دارد؛

  1. رهبري در مورد کسانی یا افراد دیگري (مانند زیردستان یا پیروان) مطرح میشود
  2. رهبري مستلزم توزیع نابرابر قدرت بین رهبر و اعضاي گروه میشود که منشأ قدرت رهبر،پایگاه هاي قدرت خواهند بود
  3. توانایی رهبري در به کارگیري شکل هاي مختلف قدرت براي اعمال نفوذ بر رفتار پیروان (از راه هاي گوناگون) است
  4. رهبري را می توان هنر نفوذ و اثرگذاري برفعالیت هاي افراد یا گروه ها، در جهت دستیابی به اهداف ذکر کرد. رهبري مفهومی وسیع تر از مدیریت دارد . مدیریت نوع خاصی از رهبري است که در آن تحقق هدف هاي سازمانی اهمیت دارد. اما اهداف رهبري ، الزاما هدف هاي سازمانی نیست.

اگرچه بدون مدیریت نیز یک سازمان وجود خواهد داشت، اما گونه اي آشفتگی و بلاتکلیفی بینِ انسان و ماشین حاکم خواهد بود. مدیریت و رهبري، آن نوع توانایی است که دیگران را وادار میسازد تا با حرارت و علاقه اي خاص، اهداف مشخصی را دنبال کنند. باید توجه داشت که این، همانا عامل انسانی است که گروهی را به دور هم گردآورده و مقید میسازد و آنان را در جهت رسیدن به اهداف برمی انگیزاند. مادامی که رهبر، نیروي تحرّك و انگیزش را در کارکنان القاء نکند و آنان را به سوي اهداف هدایت ننماید، فعالیت هاي مدیريت همچون برنامه ریزي، سازماندهی و
تصمیم گیري به مثابه پیله ی ابریشم بی حرکت و خنثی خواهد بود. حتی بهترین کارکنان نیز نیاز دارند که بدانند، چگونه میتوانند در راه رسیدن به اهداف سازمانی مشارکت داشته باشند. در مقابل، کارکنانی که از حرارت و دلبستگی کمتري برخوردارند، به دنبال مدی و رهبری هستند تا براساس انگیزش برونی، بتوانند محرکّی را براي ایجاد هماهنگی و سازگاري بین اهداف آنان و اهداف سازمان پدید آورد.

فرهنگ عمید، در مقابل واژه ی مدیر چنین آورده است: ادراه کننده، گرداننده، کسی که کاري را اداره کند(عمید، 1364 ،ص 1782 ). واژه مدیر مترادف «manager» انگلیسی است.

مدیریت نیز که از ریشه مدیر گرفته شده است، مترادف واژه «management» لاتین میباشد. که به معنی اداره، سرپرستی، تمهید و تدبیر و چاره اندیشی است.
رهبر نیز با کلماتی همچون راهبر، راهنما، کسی که دیگران را راهنمایی کند، رهبري، راهنمایی وهدایت معنی شده است(عمید، همان،ص 1077 ). و معادل انگلیسی آن «leader» است.

درك فرایند رهبري به دلایل زیر اهمیت دارد:

  • رهبري و مدیریت موجب اتحاد گروه کار می شود و همانند کاتالیزور سبب ایجاد انگیزش می شود.
  • رهبری اثربخش یک اصل مهم براي انتخاب مدیر تلقی می شود.
  • درك نطریه هاي مدیریتی ، موجب یاري رساندن به مدیران می شود تا براي پرورش مهارت هاي رهبري در خود موفق شوند.

تفاوت رهبري با مدیریت در این است که مدیریت نفوذ در دیگران جهت کسب اهداف سازمانی است. اما در رهبري اهداف میتواند گوناگون باشد. ولی در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد. براي مثال اگر فردي در رده عملیاتی بر تصمیم مدیرعالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر است و مدیر عالی پیرو. رهبر ممکن است عضو سازمان نباشد و در رهبري سلسه مراتب مطرح نیست و مضاف بر اینکه هدف رهبر ممکن است با هدف سازمان همگام یا برخلاف آن باشد.

تعریف مدیریت:

مدیریت علم و هنر اداره ی یک مجموعه برای رسیدن به هدفی خاص است. مدیریت به معناي کسب نتایج مطلوب از طریق بهره برداري کار آمد از منابع انسانی و مادي است. مدیریت همچنین به مجموعه دانشی اطلاق می شود که مدیران را براي استفاده از نیروي انسانی، منابع مالی، امکانات، تجهیزات و… براي نیل به اهداف سازمان یاري می رساند. به طور کلی، مدیریت کارکردن با افراد و به وسیله افراد و گروه ها براي تحقق هدف هاي سازمانی است. به این منظور، لازمه موفقیت مدیران در همه سازمان ها مجهز بودن آنان به مهارت های اجتماعی و انسانی می باشد.

کارکردهاي مدیریت
از جنبه رفتارشناسی ، مدیریت داراي چهار کارکرد برنامه ریزي، سازماندهی، انگیزش و کنترل است.
الف: برنامه ریزي
برنامه ریزي متضمن تعیین هدف ها و مقاصد سازمان و تهیه نقشه و برنامه کار است. برنامه ها نشان می دهند که هدف ها چگونه باید تحقق یابند. فرایند برنامه ریزي شامل پنج مرحله مرتبط با هم است که در مود کلیه طرح ها وپروژه ها اعمال می شود و شامل :

  • تعیین هدف
  • تعیین و تدوین پیش دانسته ها
  • تصمیم گیری
  • اجرا
  • ارزشیابی

ب : سازماندهی
در سازماندهی ، افراد ، سرمایه و تجهیزات به شیوه اي موثر براي حصول هدف ها فراهم شده، ترکیب و یگانه سازي می شوند. مفاهیم اصلی در فرایند سازماندهی عبارتند از:

  • تخصصکاري
  • طبقه بندي وظایف
  • ساختاررسمی
  • حیطه مدیریت
  • سلسله مراتب فرماندهی و اختیارات
  • صف و ستاد
  • هماهنگی

وجود این مفاهیم که واحدهاي اصلی و زیربنایی سازماندهی را تشکیل می دهند ، برای سازماندهی وظایف و فعالیت ها بسیار ضروري است.

ج : انگیزش
ایجاد انگیزه در ارتقا ء سطح عملکرد کارکنان نقش مهمی دارد. عملکرد نشان می دهد که رسیدن به هدف هاي سازمانی تا چه حد موثر صورت خواهد گرفت. ایجاد انگیزه در بیشتر مواقع به عنوان قسمتی از فعالیت هدایت یا فرماندهی به حساب می آید. تحقیقات نشان می دهند که اگر کارکنان، انگیزش کافی براي انجام وظایف خود داشته باشند، بیش از 80 تا 90 در صد توانایی خود را به کار می گیرند . کارکنانی که در سطح 20 تا 30 در صد
توانایی خود را به کار می گیرند، صرفا موفق می شوند که شغل خود را از دست ندهند.

د : کنترل
کنترل ، یعنی توجه به نتایج کار ( بازخورد ) و پیگیري براي مقایسه فعالیت هاي انجام شده با برنامه ها و اعمال اصلاحات احتمالی. کنترل مستلزم وضع استاندارد ها، مقایسه عملکرد بر اساس استاندارد ها و تقویت نقاط قوت و
اصلاح نقاط ضعف و کمبودها است. روش هاي موجود براي کنترل عبارتند از :

  • کنترل دایمی ( شخصی ، گروهی ، رویه ها و مقررات )
  • کنترل دوره اي ( حسابرسی ، بودجه )
  • کنترل موردي ( گزارش هاي ویژه ، مشاهده شخصی و کنترل پروژه )

مدیران به چه مهارت هایی نیاز دارند ؟
اجماع نظریه پردازان مدیریت بر این است که سه نوع مهارت براي اجراي فرایند مدیریت وجود دارد که عبارتنداز: مهارت فنی، مهارت انسانی و مهارت مفهومی یا ادراکی .
مهارت فنی :
مهارت فنی یعنی توانایی به کار بردن دانش ، روش ها ، فنون وابزار هاي گوناگون براي انجام وظایف. مهارت هاي فنی عموما از طریق تحصیل ، تجربه و کارورزي کسب می شود.

مهارت انسانی :
مهارت انسانی درواقع توانایی و قدرت تشخیص در کارکردن با مردم و انجام دادن کار توسط آنان است. مهارت هاي انسانی شامل درك وفهم انگیزش و به کار بردن رهبري موثر است .
مهارت ادراکی :
مهارت ادراکی یعنی درك پیچیدگی هاي کل سازمان و آگاهی از این که خود فرد تشخیص دهد مطابق شرایط سازمان کار می کند یا خیر؟ این مهارت موجب می شود که فرد به جاي این که فقط بر مبناي اهداف و نیازهاي گروه نزدیک خود عمل کند، اقدامات خود را براهداف کل سازمان استوار سازد.
بطور کلی، مدیران می بایست از مهارت هاي سه گانه فوق برخوردار باشند تا بتوانند در عمل به موفقیت دست یابند.

تعریف رهبر
رهبر از دیدگاه پیروانش اصولا شخصی است دانا، آگاه، مبتکر، خلاق، معتقد، متکی به نفس، مردم دوست، کمال بین، مقاوم، پویا و سخت کوش که مورد اعتماد مردم است. عملکرد او با خواست ها و باورهاي مردم مطابقت دارد.
رهبر را مردم انتخاب می کنند. بنابراین انتصاب او امري بی معنا جلوه می کند. به عبارت بهتر رهبري که انتخابی نباشد، پبروان زیادي نخواهد داشت و به تدریج تبدیل به مدیر می شود. یعنی مجري قانون و ضوابط اداري می شود.

حالت های مختلف رهبری

حالت اول:
حالتی است که طی آن رهبر توجه زیادي به مردم دارد ولی چندان علاقه اي به امور رهبري و امورمحوله ندارد. در این حالت: رهبر خواستار ایجاد وضعیتی است که طی آن موقعیت خویش را از طریق برقراري آزادي بیش از حد براي مردم حفظ می کند. غافل از این که این وضعیت دیر یا زود به هرج ومرج تبدیل می شود و به تدریج به دلیل بی توجهی به کار مردم با خطر مواجه می شود.

حالت دوم:
حالتی است که طی آن رهبر به هر دوطرف قضیه یعنی مردم و کار آن ها به اندازه کافی توجه می کند. رهبري که بتواند نظر مردم را به این صورت برآورده سازد، یک رهبر مردمی است. او اعتقاد دارد آنچه براي مردم اهمیت دارد، در کار نیز به همان میزان مهم است.

حالت سوم:
دراین حالت، رهبر به مردم و کار آن ها چندان توجهی ندارد. تنها نظارتی ساده بر روند کارها دارد. برایش مهم نیست مردم چه می خواهند و به چه دلیل می خواهند. وجود چنین رهبرانی براي مردم بی ثمر است و دیر یا زود با حذف و تعویض او همراه خواهد شد.

حالت چهارم:
در این حالت رهبر به مردم کم توجه است و تنها برآورده ساختن مقاصد پیش بینی شده و پیش ساخته می باشد. در این راه نیز از هر امکانی استفاده می کند.

روش هاي رهبري
با توجه به مطالعات انجام شده از سوي رفتارشناسان، روش رهبري به طور کلی به سه نوع تقسیم می شود:

  1. استبدادي (زورمداري، دخالت نطلق رهبر و عدم مداخله مردم درامور)
  2. مردمی (دخالت مردم ورهبر در امور به طور متناسب)
  3. آزادي مطلق (آزادي مطلق مردم و عدم مداخله مطلق رهبر در امور)