از استقبال خوب شما بسيار سپاسگزاريم

يكي از مهم ترين دلايل و بزرگ ترين چالش هاي استارتاپ ها مبحث تأمين مالي استارتاپ ها است. منظور از تامین مالی استارتاپ ها، تامین هزینه های لازم برای فعالیت استارتاپ است. به طور کلی استارتاپ ها در دو حالت نیاز به منابع مالی پیدا می کنند؛ حالت اول در آغاز فعالیت شان است که در این زمان نیاز به تامین سرمایه اولیه دارند و حالت دوم نیز مربوط به زمانی است که یک استارتاپ تصمیم به توسعه فعالیت های خود می گیرد. در این حالت اصطلاحا گفته میشود استارتاپ به افزایش سرمایه یا تزریق سرمایه نیاز دارد.
استارتاپ ها میتوانند در هر شکلی و به هر اندازه اي ایجاد شوند. سرمایه گذارها به طور کلی به آن دسته از شرکت هاي نوپایی جلب میشوند که نسبت خطر به سود بالایی دارند و مقیاس پذیرتر هستند، و بنابراین هزینه ي راه اندازي کمتر، ریسک زیاد و توان بالقوه ي بالایی براي برگرداندن سرمایه دارند. معمولاً یک استارتاپ موفق قابلیت رشد بیشتري نسبت به یک شرکت جاافتاده دارد، یعنی میتواند با سرمایه اي کمتر، نیروي کار یا زمینه ي رشد بیشتري نسبت به شرکت هاي قدیمی داشته باشد. شرکت هاي نوپا براي رشد سریع خود نیاز به جذب سرمایه دارند و در این راه گزینه هاي مختلفی دارند.
وظیفه ي مهم در راه اندازي یک کسب وکار، تحقیق براي اعتبار، ارزیابی و توسعه ایده یا مفاهیم آن کسب وکار است. اگر ارزش یک شرکت بر اساس فناوري آن شرکت باشد، مهم است که بنیانگذاران از مالکیت معنوي ایده هاي خود حفاظت کنند. همچنین از چالش هاي راه اندازي یک شرکت نوپا، سرمایه نیروي انسانی و هزینه هاي پایه مثل اجاره دفتر و منشی است؛ برخی از شرکت هاي نوپا براي کاهش این هزینه ها از دفتر کار مجازي استفاده میکنند. این شرکت ها میکوشند تا با بازاریابی و ایجاد یک شبکه ي فروش منسجم زمینه ي مناسبی براي کسب وکار خود فراهم کنند. با این حال، سرمایه گذاري در شرکت هاي نوپا یک نوع سرمایه گذاری مخاطره پذیر دانسته میشود. لازم به ذکر است که از جمله تفاوت اساسی بین استارتاپ ها و سایر کسب و کارهاي کوچک و متوسط، گرایش شدید استارتاپ ها به نوعی از فعالیت ها است که همراه با سطح بالایی از فناوري بوده و دانش محور باشد. اما یکی از موارد مهم در استارتاپ ها جذب حمایت مالی می باشد که از این طریق بطور همزمان به دنبال ایجاد مزیت هاي رقابتی نسبت به سایر رقبا هستند و این سوال در ذهن متصور میشود که مگر میشود استارتاپی راه اندازي شود بدون تامین مالی در مورد آن؟! معمولا بسیاري از شکست هاي استارتاپ ها بدین دلیل بوده است که در مورد تأمین مالی آن فکري نشده است.
روش هاي مختلف تأمین وجوه
تأمین وجوه داخلی
تأمین کنندگان وجوه (موسسین)
وجوه تأمین کنندگان وجوه در یک سازمان سرمایه نامیده میشود که به شکل بدهی یا حقوق صاحبان سهام است که در واقع فعالیت اقتصادي راه اندازي میشود. در مورد مطالعه پرتفوي تأمین کنندگان وجوه، ورود سرمایه از طریق دارندگان وجوه اغلب به عنوان بزرگترین منبع تامین مالی استارتاپ ها میباشد. بعنوان مثال، مطالعه دیدبان جهانی کارآفرینی نشان میدهدکه بیش از 60 درصد سرمایه فعالیت هاي اقتصادي جدید از طرف این دارندگان وجوه مصرف میشود(دیدبان جهانی کارآفرینی، 2004 ).در یک مطالعه روي گروهی از تکنولوژي بلژیک برپایه استارتاپ ها، بزکایا و ون پتلسبرق دلا پاتردریافتند که وجوه مالکان براي تامین مالی بیش از 80 درصد شرکت ها استفاده میشود. وجوه مالکان در درجه اول باید در قالب حقوق صاحبان سهام باشد. بدین ترتیب مالکان پس انداز شخصی خود را در شرکت سرمایه گذاري میکند. (راب و رابینسون 2010).
خانواده و دوستان
در ادبیات موضوع، سرمایه گذاري هاي غیر رسمی اعم از خانواده و دوستان اغلب بـراي شـرکت هـاي اسـتارت آپ، کـه گـاهی اوقات به عنوان “نیروي حیاتی کارآفرینی مخاطره پذیر” نامیده میشوند، بسـیار مهـم هسـتند (بیگـراووهانـت2008). چنـین وجوهی ممکن است بدهی یا مبتنی بر حقوق صاحبان سهام باشد. به ویژه در مطالعات مربوط بـه ایـالات متحـده آمریکـا، وجـوه خانواده و دوستان به عنوان بیـانگر دومـین یـا سـومین منبـع وجـوه در برخـی مطالعـات درنظـر گرفتـه شـده اسـت.
نتایج بازار اروپایی بیشتر پیچیده تر هستند. برخی مطالعات این دیدگاه که خـانواده و دوسـتان بصـورت تنـاوبی فـراهم کننـده وجوه شرکت هاي جوان هستند را تأیید میکند، مطابق با نمونه هاي ارائه شده در مطالعات مبتنـی بـر انگلسـتان وجـوه خـانواده و دوستان بسیار محدودتر است، همانطور که در مطالعه اي در بلژیک برجسته شده است (بزکایا و ون پتلسبرق دلا پاتر،2008).

تأمین وجوه خارجی
اعطا و بدهی هاي عمومی
دولت ها در بازار به طرق مختلف براي تسهیل تامین مالی شرکت هاي استارتاپ دخالت میکننـد. توجیـه اقتصـادي نظـري براي مداخله عمومی نیاز به اصلاح دو نوع نابسامانی در بازار را دارد که عبارتند از؛ اثرات سرریز اطلاعات و عدم تقـارن اطلاعـاتی؛ که نوع اول به شرایطی اطلاق میشود که در آن دانش شرکت میتواند توسط رقبا کپی شود، به این ترتیب شـرکت هـا از مزایـاي سرمایه گذاري هایشان کاملاً بهره مند میشوند (نلسون
، 1959) و نوع دوم زمانی اتفاق میافتد شرکت نوآورانه اطلاعـات بهتـري در مورد طبیعت و پتانسیل یک پروژه نسبت به سرمایه گذاران بالقوه دارد و بنابراین کیفیت یا خطراحتمالی یک پروژه را نمـی تـوان به طور کامل توسط گروه دوم درك کرد(استیگلایتز و ویسس1981). هر دو نوع درماندگی بازار باعث برآورد کمبود سـرمایه در پروژه ها و شرکت هاي نوآورانه هستند. بنابراین، به منظورجبران چنین کسري، بیشـتر کشـورهاي صـنعتی مقـدار قابـل تـوجهی از تلاش و وجوه برنامه هاي خود را براي فعالیت هایی که به دنبال ارتقاء نوآوري هستند، صرف میکنند. با ایـن حـال، دولـت هـا بـه اجرا یک عملکرد متعادل در زمان اصلاح براي این دو نوع درماندگی بازار به منظور پیشگیري از شرایط نامطلوب نیاز دارنـد. جـایی که وجوه عمومی ناکارآمدي را معرفی میکند یا به عنوان جایگزینی براي سرمایه گذاري هایی که در هر صورت صـورت مـی گیـرد، عمل میکند برنامه مالی دولتی میتواند در قالب قوانین ثبت اختراع، سقف اعتبـاري، طـرح هـاي تضـمین وام و سایر مزایا به صورت غیرمستقیم انجام شود (ماسون و هریسون2003؛ ریسوست و ساپیو2012). از سوي دیگر، ممکن اسـت مستقیم هم باشد. مانند زمانی که وجوه عمومی به طور مستقیم به شرکت ها، بـه شـکل حمایـت مـالی، بـدهی عمـومی یـا حقـوق صاحبان سهام مشخص شود.
بدهی تجاري
یکی از منابع عمده و اساسی وجوه شرکت ها، از جمله استارتاپ ها، بانک هاي تجاري یا سایر موسسـات مـالی ارائـه وام هـاي بلندمدت و همچنین اعتبارات کوتاه مدت است. وثیقه که تمام دارایی حاصل از یک کسب وکار میباشد، می تواند به عنـوان ضـمانتی براي وام تعهد کند و این یک شاخص مهم دسترسی به سرمایه هاي قرضی از منابع تجاري میباشد. عـلاوه بـر ایـن، بسـیاري از بانک ها تمایل دارند ضمانت هاي محدود کننده اي را در قرارداد بدهی بـه منظـور محـدود کـردن انتخـاب نـامطلوب و مشـکلات ریسک اخلاقی در نظر بگیرند (برگر واودل، 1998) . به نظر میرسد که بانک ها علاقه بیشتري به خدمت به شرکت هـاي نوپـا دارنـد کـه
این خود ناشی از چندین عامل است:
اول اینکه وام هاي تجاري براي شرکت هاي استارتاپ به طور معمول نیاز به یک یـا چنـد ضـامن دارد، یعنـی دارایـی هـاي شخصی کارآفرینان به عنوان وثیقه براي اخذ این وام استفاده میشود(برگر و اودل، 1998) بنابراین، وام جهـت اسـتارت آپ اغلـب داراي ضامن میباشد.
دوم اینکه ارائه وام ها در حال حاضر تنها بخشی از یک مجموعه بزرگ خدماتی است که اکثر بانک هـا آن را ارائـه مـی دهنـد. (دلاتورو همکاران،2010). فروش جانبی روشی براي بانک ها است تا جریان هاي درآمـدي خـود را در ارتبـاط بـا شـرکت هـاي استارتاپ به حداکثر برسانند.
سوم اینکه بانک ها علاقه مند به ایجاد روابط بلندمدت هستند که ممکن است در آینـده پرداخـت شـوند. بـراي مثـال، یـک بانک ممکن است قصد داشته باشد که به عنوان بزرگترین ارائه کننده خدمات مالی براي رشد شرکت در نظر گرفته شـود (هلمـن،2007). همچنین پیشرفت هاي تکنولوژیکی براي بهبود دسترسـی بـه تـامین مـالی از طریق بدهی براي استارتاپ ها، باعث کاهش هزینه هاي معاملات بانکی در ارتباط با کسب وکارهاي نوپـا و افـزایش رقابـت بـین موسسات مالی شده اند(دلا تور2010؛کوروستیلیوا و میکیواسز2011).
فرشتگان کسب وکار و یا سرمایه گذاران مخاطره پذیر
فرشتگان کسب وکار و یا سرمایه گذاران مخاطره پذیر غیررسمی، نقش مهمی در تأمین مالی شرکت ها در مراحل اولیـه توسـعه دارند(میسون و هریسون2008). به عبارتی دیگر سرمایه گذاري توسط اشخاص خصوصی ثروتمند که منابع مالی خود را بـراي سرمایه گذاري در فرصت هاي سرمایه گذاري مخاطره اي که بر پایه تجربیات یا علائـق آن هـا قـرار دارد، در اختیـار مـی گذارنـد. فرشتگان کسب و کار معمولاً مدیران ارشد بازنشسته ي شرکت هاي بزرگ و یا کارآفرینانی هستند که شـرکت هـاي خـود را فروخته اند و اکنون می خواهند از پول خود استفاده کنند. به عبارت دیگر سرمایه گذاري مخاطره پذیر غیررسمی، سـرمایه گـذاري هاي صورت گرفته توسط اشخاص حقیقی است که این افراد به عنوان فرشتگان کسب و کار معروف هسـتند. ایـن افـراد، اغلـب مدیران اجرایی فعال در صنعت هستند که نقشی جدید به عنوان سرمایه گذاران فعال، در آغاز سرمایه گذاري را متقبـل مـی گردنـد.
فرشته هاي کسب وکار مستقیماَ خود در یک تعداد اندکی از شـرکت هـا سـرمایه گـذاري مـی کننـد، در حالیکـه نقـش فعـالی را در کسب وکار ایفا میکنند. بر خلاف شرکت هاي سرمایه گذاري مخاطره پذیر که مسئولیت اعتماد به به دیگر سرمایه گذاران دارنـد، فرشته ها تمایل به استفاده از انواع مختلف ابزارهاي مالی اعم از بدهی و حقوق صـاحبان سـهام را دارنـد (شـان،2012).
سرمایه گذاري مخاطره پذیر
سرمایه گذاري مخاطره پذیر را می توان به عنوان سرمایه گذاري در شرکت هایی تعریف نمود که سرمایه ي آن هـا بـه طـور علنی در بازار بورس اوراق بهادار معامله نگردیده و در این سرمایه گذاري سرمایه گذار نقشـی فعـال بـه عنـوان مالـک شـرکت را داراست و همچنین سرمایه گذاري، محدود به زمان خروج برنامه ریزي شده ي سـرمایه گـذار مـی باشـد (ایساکسـون 2006). سرمایه گذاران مخاطره پذیر معمولاً نقشی فعال در شرکت می پذیرند که این امـر همـراه بـا داشـتن سـهم مالکیـت مـی باشـد، همچنین در هیات مدیره قرار می گیرند و انتظار دارند به طور مداوم مسیر حرکت بنگـاه را بـه منظـور ارتقـاء رشـد نظـارت کننـد (گومپرز و لرنر1998). یکی از مزیت هاي سرمایه گذاري مخاطره پذیر این است که شرکت سرمایه پذیر صاحب دانش و تجربه اي که براي رشد شرکت نیاز است می شود. در حقیقت، سرمایه گذاران مخاطره پذیر داراي چنـدین سـال تجربـه و دانـش گسترده از سایر شرکت ها در صنعت و شرایط همانند و همچنین ارتباطات ارزشمند هستند. در مقایسه بـا دیگـر روش هـاي تامین مالی، سرمایه گذاران مخاطره پذیر فقط سرمایه به شرکت اضافه نمی کنند. به طور معمول براي سرمایه گـذاري مخـاطره پذیر تعریف مشخص و استانداردي وجود ندارد اما نوعاً مربوط می شود به:
- سرمایه گذاري و شراکت براي استارت آپ ها و جدیدالتاسیس
- تامین سرمایه ي خالص از عده اي شرکاء و تحت نظر مدیریت حرفه اي
بوت استرپینگ مالی
بوت استرپینگ مالی عموما به عنوان “استفاده از روش هایی براي پاسخگویی به نیازهاي منابع بـدون تکیـه بـر تـأمین مـالی بلندمدت خارجی از صاحبان بدهی ها و یا صاحبان جدید” تعریف شده است (وینبورگ و لندستورم،2001). به عبارتی دیگـر بـوت استرپینگ روندي جدید و نوظهور در کسب وکار است. درحالیکه شرایط ایده آل استارتاپ ها، دسترسی به سرمایه از طرف یک یا چندین سرمایه گذار است؛ در واقعیت همیشه چنین اتفاقی رخ نمیدهد. گاهی اوقات استارتاپ ها ناچارند از بوت استرپینگ اسـتفاده کنند؛ بدین صورت که یا خود مؤسسان درصدي از موجودي سرمایه را متقبل شوند یا بخشی از درآمد جاري را کـه در طـول زمـان حاصل میشود، به بالا بردن سرمایه اختصاص دهند.
تأمین وجوه جمعی
فرم جدیدي از تامین مالی که توسط پیشرفت هاي تکنولوژیکی اخیر امکان پـذیر اسـت، بـه عنـوان ” تـامین وجـوه جمعـی” شناخته میشود. ایده تأمین وجوه جمعی، کسب سرمایه از بخش بزرگی از مردم است، با هر فرد به طور معمول مقدار بسـیار کمـی به جاي درخواست تأمین وجوه از یک گروه کوچک از سـرمایه گـذاران پیچیـده مشـارکت مـی کنـد (آگـراوال و همکـاران، 2010؛ بیلیفلام و همکاران،2011). این نوع جمع آوري سرمایه به طور کلی از طریـق شـبکه هـاي اجتمـاعی مبتنـی بـر اینترنـت انجـام میشود. در کشورمان سه مدل براي شیوه تامین مالی جمعی در نظر گرفته شده است. نخسـت، مـدل مبتنـی بـر اهـدا کـه بـراي پــروژه هــاي خیریــه، اجتمــاعی، بشردوســتانه و غیرانتفــاعی کــاربرد دارد. مــدل دوم، مــدل مبتنــی بــر پــاداش کــه در آن تامین کننده سرمایه در قبال حمایت خود پاداشی دریافت میکند. این پاداش ممکن است مـادي یـا معنـوي بـوده و ارزش آن بـا حمایت انجام شده برابر باشد یا نباشد و مدل سوم، مدل مبتنی بر مشارکت است که در آن معمولا بودجه موردنیـاز توسـعه یـک کسب وکار نوپا یا درحال توسعه تامین شده و تامین کننده منابع نقش مشارکت کننده پروژه را داشته و در سود و زیان پـروژه شـریک است. همانطور که در دستورالعمل آمده، در این مدل تامین منابع، یـک نهـاد مـالی داراي مجـوز از سازمان بورس و اوراق بھادار شرایط لازم براي تامین منابع مالی استارتآپ متقاضی سرمایه را تامین میکند.